معبد

چه قبرستان عزا دار و غم زده ای است زمین که در آن معبدی نباشد

معبد

چه قبرستان عزا دار و غم زده ای است زمین که در آن معبدی نباشد

چه دلها بُردی ای ساقی(غزلی از سعدی)

چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت 

 دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت

خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی؟

سپر انداخت عقل از دست ناوک های خونریزت

بر آمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی    

 فغان از قهر لطف اندود و زهر شکر آمیزت

لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن

 بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت

جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی

  اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه انگیزت

دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هوشیاری

 چون بیند دست در آغوش مستان سحر خیزت؟

دمادم در کش ای سعدی شرابِ صرف و دم درکِش

که با مستان مجلس در نگیرد زهد و پرهیزت

" سعدی"

گذر عمر


از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفائی مانده است

از باده دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

" خیام "

بهارانه

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر ببستانی


بغلغل در سماع آیند هر مرغی بدستانی

دم عیسی است پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده بازآید درو روحی و ریحانی

بجولان و خرامیدن درآمد سرو بستانی
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی

به هرگوئی پریروئی بچوگان میزند گوئی
تو خود گوی زنخ داری، بساز از زلف چوگانی

بچندین حیلت و حکمت گوی ازهمگنان بر دم
بچوگانی نمی افتد چنین گوی زنخدانی

بیارای باغبان سروی ببالای دلارامم
که یاری من ندیدستم چنین گل در گلستانی

تو آهو چشم نگذاری مرا از دست تا آنگه
که همچون آهو از دستت نهم سر در بیابانی

کمال حسن رویت را صفت کردن نمی دانم
که حیران باز می مانم چه داند گفت حیرانی

وصال تست ا گر دل را مرادی هست و مطلوبی
کنارتست اگر غم را کناری هست و پایانی

طبیب از من بجان آمد که سعدی، قصه کوته کن
که دردت را نمی دانم برون از صبر درمانی

خدا حافظی

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزۀ جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طرۀ هندوی تو بود


دوستان گرامی همکاران ارجمند
اکنون که به فضل و منت الهی آهنگ کعبه را دارم، بدینوسیله  از شما برادران و خواهران گرامی حلالیت می طلبم و شما را به خداوند بزرگ می سپارم. مطمئنم خطاها و  جفاهائی که این کوچکترین در حق شما نموده است به بزرگواری خود خواهید بخشید. از درگاه الهی سعادت ، بهروزی، ایمان، امید، سبزی و خرمی، شادی و شادابی و طول عمر برای عزیزان مسئلت می نمایم  علی عبدالی

چشم دل

از چشم تا قلب راهی است که از عقل عبور نمی کند

« چترتون»