معبد

چه قبرستان عزا دار و غم زده ای است زمین که در آن معبدی نباشد

معبد

چه قبرستان عزا دار و غم زده ای است زمین که در آن معبدی نباشد

گذر عمر


از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفائی مانده است

از باده دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

" خیام "